«گربه قاتل» پای چوبه دار
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۴۷۳۹۹
رویارویی ناگهانی قاضی ویژه قتل عمد مشهد با متهم به قتل فراری، در حالی گره کور یک پرونده جنایی را گشود که ماجرای جوان معروف به «گربه» در پای چوبه دار به معمایی پیچیده تبدیل شده بود!
به گزارش مشرق، ساعت ۱:۲۰ بامداد چهارم مرداد ۱۳۹۰ بود که بی سیم های پلیس به کار افتاد و خبر وقوع جنایتی هولناک در خیابان آیت ا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همزمان با بررسی های دقیق قضایی، هویت دو سرنشین خودرو فاش شد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با راهنمایی ها و دستورهای ویژه قاضی صفائیان (قاضی وقت شعبه ۸۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) موفق شدند یکی از متهمان این پرونده به هویت «هادی- ح» را دستگیر کنند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است ریشه یابی و کنکاش در زوایای تاریک این پرونده جنایی نشان داد که برادر «هادی- ح» (متهم) چندی قبل در پی وقوع تصادفی که رانندگی آن را «هادی – گ» (مقتول) به عهده داشته، فوت کرده است! همین موضوع انگیزه جنایت را به سوی «هادی – ح» سوق می داد، اما وی در بازجویی ها مدعی شد سرنشین فراری خودرو که «علی – م» نام دارد و معروف به «گربه» است از خودرو پیاده شده و ضربات کارد را بر پیکر «هادی- گ» (جوان ۲۵ ساله) وارد کرده است این درحالی بود که من پشت فرمان خودرو نشستم و رانندگی پراید را به عهده داشتم و ...
در همین حال یکی از شاهدان عینی صحنه جنایت نیز در اظهارات خود ادعا کرد که جوان معروف به «گربه» (علی – م) را دیده که از خودرو پیاده شده و ضربات کارد را بر پیکر جوان ۲۵ ساله فرود آورده است.
واکاوی های قضایی و تحقیقات گسترده از سوی قاضی وقت ویژه قتل عمد مشهد، به نتایجی رسید که نشان می داد «گربه فراری» متهم اصلی این پرونده جنایی است و با توجه به اسناد و مدارک موجود، وی به اتهام ارتکاب قتل عمد تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. حدود ۶ سال بعد از وقوع این جنایت وحشتناک، کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی، با ردزنی های اطلاعاتی، «علی- م» (گربه) را در شهرستان شهریار در حالی دستگیر کردند که تقویم تاریخ بیست و ششم اردیبهشت سال ۹۶ را نشان می داد. طولی نکشید که با انتقال عامل جنایت خیابانی به مشهد، تحقیقات قضایی نیز وارد مرحله جدیدی شد. بررسی های تخصصی و مدارک مستند پرونده حکایت از آن داشت که وی ضارب «هادی- گ» است، اما متهم ارتکاب جرم را انکار کرد و مدعی شد که آن شب «هادی- ح» به دلیل کینه ای که برای تصادف برادرش از «هادی- گ» داشت از خودرو پیاده شد و او را با ضربات کارد نقش بر زمین کرد.
پس از بازسازی صحنه قتل و انجام بازجویی های فنی، سرانجام «هادی- ح» آزاد شد و کیفرخواست قتل عمد این پرونده جنایی به نام «علی – م» گره خورد و به این ترتیب، علی – م(معروف به گربه) در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی پای میز محاکمه نشست و قضات با تجربه دادگاه نیز پس از برگزاری چندین جلسه محاکمه با حضور وکلای مدافع، در نهایت «علی – م» را قاتل تشخیص دادند و او را در تاریخ ۹۸.۱۰.۹ به قصاص نفس محکوم کردند. در این شرایط، متهم به قتل معروف به «گربه» به رای صادر شده از سوی دادگاه اعتراض کرد و به همین دلیل پرونده مذکور برای رسیدگی دقیق تر به شعبه ۳۵ دیوان عالی کشور ارسال شد، اما قضات سپید موی دیوان عالی هم پس از آن که سطر به سطر اوراق این پرونده قطور را زیر ذره بین قضاوت بردند در شهریور سال ۹۹ بر رای شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، مهر تایید زدند و به این ترتیب پرونده «گربه قاتل» آماده اجرای حکم شد.
در حالی که مقدمات اجرای حکم قصاص نفس فراهم شده بود و «گربه قاتل» پای چوبه دار قرار داشت، ناگهان یک نامه محضری، اجرای حکم را متوقف کرد. هنوز سه ماه بیشتر از تایید رای قصاص نفس در دیوان عالی کشور نگذشته بود که دوباره سروکله «هادی- ح» پیدا شد. او با این ادعا که دچار عذاب وجدان شده است به یکی از محضرهای ثبت اسناد مشهد رفت و در نامه ای محضری نوشت «قاتل من هستم! و دوستم «علی – م» بی گناه است! با این اقرار محضری بلافاصله دست اندرکاران این پرونده جنایی به تکاپو افتادند و وکیل مدافع متهم نیز درخواست اعاده دادرسی داد تا با این مدارک رسمی و مستند، دیوان عالی کشور ماجرای این جنایت را دوباره مورد بررسی های قضایی قرار دهد.
این گونه بود که طبق قوانین قضایی جمهوری اسلامی، اعاده دادرسی توسط قضات دیوان عالی کشور براساس مدارک جدید پذیرفته و اجرای حکم قصاص «گربه قاتل» تا رسیدگی دوباره متوقف شد.
اما ماجرای این پرونده جنایی از آن جا به معمایی پیچیده تبدیل شد که «هادی –ح» پس از ثبت محضری اقرار به قتل عمدی، خود را به دستگاه قضایی معرفی نکرد و به مکانی نامعلوم گریخت.
اکنون با این سند قانونی، پرونده مذکور به دادسرا بازگشت تا بررسی های قضایی درباره اقرار متهم به قتل (هادی- ح) صورت گیرد، ولی از متهم خبری نبود!
این پرونده جنایی درحالی روی میز قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (شعبه ویژه جنایی) قرار گرفته بود که قاضی دکتر صادق صفری چندین سال قبل به هنگام مرخصی قاضی احمدی نژاد (بازپرس وقت شعبه ۲۰۸)، یک بار از متهم «هادی – گ» برای کشف زوایای پنهان این پرونده تحقیق کرده بود و نمایی از چهره وی را به خاطر داشت. با وجود این، تحقیقات قضایی برای دستگیری «هادی – گ» در حالی وارد مرحله جدیدی شده بود که او به شهرهای مختلفی می گریخت و حکم قصاص هم برای «گربه قاتل» قابل اجرا نبود.
در همین حال قاضی دکتر صادق صفری که در سمت قاضی ویژه قتل عمد مشهد، ریاست شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب را به عهده دارد، در حالی با ارسال پرونده از دیوان عالی کشور، دستورهای ویژه ای برای ردزنی های اطلاعاتی متهم فراری (هادی –گ) را صادر کرد که به دلیل تحقیق قبلی در پرونده، احاطه کاملی به محتویات آن داشت.
با آن که عملیات نامحسوس و رصدهای اطلاعاتی برای شناسایی مخفیگاه متهم فراری در پلیس آگاهی آغاز شده بود، چند روز قبل قاضی ویژه قتل عمد مشهد برای انجام امور اداری و قضایی به سمت دادسرای انقلاب رفت، اما ناگهان هنگام عبور از کنار مجرمان و متهمان مواد مخدر در سالن دادسرا، در جا ایستاد و با چهره ای متعجب و حیرت زده، به چشمان تک تک مجرمانی نگریست که روی نیمکت های سالن به انتظار محاکمه نشسته بودند. او در حالی که به چهره یکی از مجرمان خیره شده بود، نام او را پرسید!
مجرمی که لباس مخصوص زندانیان را به تن داشت، خود را «هادی – گ» معرفی کرد! حالا دیگر قاضی صفری، تردیدی نداشت که او همان متهم فراری است که در پرونده «گربه قاتل» تحت تعقیب قرار دارد.دقایقی بعد با هماهنگی قاضی شعبه ۹۰۴ دادسرای انقلاب، متهم مذکور که به جرم حمل مواد مخدر صنعتی دستگیر شده بود، راهی شعبه ویژه پرونده های جنایی شد و دوباره رو در روی قاضی ویژه قتل عمد ایستاد. او که حیرت زده از قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد سوال می کرد چگونه بعد از چند سال چهره ام را به خاطر آوردید، در حالی که فقط برای چند دقیقه از من بازجویی کرده بودید؟ مقابل میز عدالت نشست و با پذیرفتن نامه محضری که نوشته بود «من قاتل هستم!» به مقام قضایی گفت: آن نامه محضری را من نوشتم، اما اکنون محتویات داخل آن نامه را قبول ندارم؛ چرا که طرف مقابل مرا تحت فشار گذاشت و همچنین با وعده و وعید مرا وادار کردند تا آن نامه محضری را بنویسم ! و ...
با این اعترافات، پرونده «گربه قاتل» در پای چوبه دار، دوباره مورد بررسی های قضایی قرار گرفت.
منبع: روزنامه خراسانمنبع: مشرق
کلیدواژه: سفر رئیسی به چین قیمت اخبار حوادث حوادث قتل قاتل حکم اعدام طناب دار چوبه دار خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت دادسرای عمومی و انقلاب ویژه قتل عمد مشهد قاضی ویژه قتل عمد پرونده جنایی دیوان عالی کشور پای چوبه دار خراسان رضوی نامه محضری ضربات کارد اجرای حکم گربه قاتل شعبه ۲۰۸
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۴۷۳۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به بیبدن|متهمان ردیف اول قتل که قاتل نیستند!
فیلم سینمایی "بیبدن" دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- گروه فرهنگی
فیلم «بیبدن» ساخته مرتضی علیزادهِ فیلم اولی با نویسندگی کاظم دانشی، خیلی زود پس از رونمایی از جشنواره فیلم فجر به پرده سینما رسید و با فروش بیش از 32 میلیارد تومانی تا به امروز، اقبال نسبتا خوبی را به عنوان فیلمی در ژانر درام جنایی به خود دید.
دانشی که پیش از این با ساخت «علفزار» تجربه خوبی از بازخوانی پروندههای جنایی کسب کرده بود، این بار در مقام نویسنده، سراغ داستانی نزدیک به واقعیت رفت و با برداشتی آزاد از پرونده «غزاله و آرمان» که مربوط به سالهای 1392 تا 1400 است، فیلمی در ژانر درام جنایی را به سینماها آورد تا روایتگر یکی از هولناکترین قتلهای چند سال اخیر و در عین حال جنجالیترین پرونده قضایی باشد.
حواشی روز پنجم فیلم فجر|رقابت سنگین «بی بدن» و «بهشت تبهکاران» بر سیمرغ حاشیه/ 14 کیلو کم کن تا «مجنون» شوی!مروری بر زیرمتنهای نهفته در این اثر، یک پیام روشن و جدی را برای مخاطبانش دارد و آنهم تلاش کارگردان و نویسنده برای ایجاد یک پل ارتباطی بین این پرونده قتل با عقبه روابط عاطفی در هر 2 خانواده قاتل و مقتول است. موضوعی که در شخصیتپردازی و دیالوگگویی بازیگران و نوع بازی آنها نهفته شده و شاید مخاطب را پس از تماشای فیلم به این فکر فرو ببرد که آیا میشد قتلی اتفاق نیفتد؟ به جز فرد قاتل، آیا افراد دیگری هم در شکلگیری این جنایت هولناک سهم داشتند؟ به نظر میرسد که پاسخ به هر دو سوال «مثبت» است؛ اما چرا؟
جستوجو در شخصیتپردازی بازیگران فیلم، ابعاد دیگری از قتل دختر جوان (ارغوان) را به نمایش میگذارد؛ سروش صحت در نقش پدر «ارغوان»، کاملا منفعل و سرد است، از مهمترین اتفاقات رخ داده در بطن خانوادهاش بیخبر است، تلاشی برای ارتباط پدرانه با دخترش برای فهم نیازهای او در دوران حساس جوانی و نوجوانی نمیکند و حتی پس از مرگ او با حالتی سردرگم و بیاراده، تنها شنونده دیالوگهای طرفین است. رفتار منفعلانه او در اکثر سکانسهای فیلم، مخاطب را آزار میدهد که چرا این مرد، حتی یک برخورد سخت و خشن با قاتل دخترش ندارد؟ که البته به نظر میرسد این شخصیتپردازی و بازیگردانی به عمد توسط کارگردان طراحی شده است.
در نگاه اول، شاید به نظر برسد که انتخاب چنین نقشی برای سروش صحت با توجه به عقبه بازیگری او، اشتباه بوده اما نباید فراموش کنیم که کارگردان بی بدن به دنبال نمایش «پدر بیمسئولیت» است. پدری که حتی حساسیت لازم برای امور روزانه دخترش را ندارد و سردرگم در زندگی روزمره تا جایی پیش میرود که با خبر قتل دخترش مواجه میشود.
البته اینکه سروش صحت در ایفای چنین نقشی موفق عمل کرده یا خیر، موضوع دیگری است. صحت را بیشتر با ایفای نقش در بازیهای انرژیک میشناسیم و بازی در نقش پدر ارغوان تجربه جدیدی برای اوست. برای یادآوری هنرمندی سروش صحت در بیبدن فارغ از نقدی که به بازی کم عمق او وارد است، کافی است بازی احساسی او در جایی که از عروسی دخترش یاد میکند را دوباره مرور کنیم تا بازی هنرمندانه او در آنجا تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای بیبدن شود.
در نقطه مقابل، الناز شاکردوست ایفاگر نقش مادر «ارغوان» است که هدایت پرونده را به دست گرفته و برخلاف پدر، با کنگشریاش، قاتل را تا چوبه دار بدرقه میکند؛ در ظاهرِ ماجرا، با مادری دلسوز طرفیم، اما در تعدادی از سکانسهای فیلم پنهانکاری او تو ذوق میزند و در نهایت زنجیرهای از اتفاقات که ارغوان را به آن سرنوشت شوم دچار میکند. شاکردوست نمادی از مادر مهربان اما «پنهانکار» است. پنهانکاری او در بخشهای مختلفی از فیلم دیده میشود. از پنهانکاری او در ماجرای کویر رفتن ارغوان با دوستانش و اتفاقات تلخ بعدش تا ارتباط پنهانی سروش و ارغوان.
خانوادهای را تصور کنید که مادرش پنهانکار است و مهمترین رخدادهای فرزندش را با همسر خود در میان نمیگذارد، پدر هم تلاش چندانی برای ارتباط گرفتن با دختر و کنترل رفت و آمدهای او ندارد؛ خروجی این همه بیمسئولیتی والدین چه میتواند باشد؟
سری به خانواده قاتل بزنیم؛ پژمان جمشیدی در نقش پدر سروش، رقم زننده یک شکست عاطفی برای پسرش است؛ او به راحتی همسر اول خود را ترک کرده و بدون توجه به آیندهای که انتظار پسرش را در سنین حساس نوجوانی میکشد، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. لجبازیهای مکرر او و هدایت سروش در مسیر اشتباه هم مزید بر علت میشود که سرنوشت سروش بیشباهت با ارغوان نباشد. به نظر میرسد در اینجا هم با جنس دیگری از «پدر بیمسئولیت» مواجهیم؛ پدری که غرورش از فرزندش مهمتر است و بهای این غرور، خون پسرش است.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ سوی دیگری از پرونده قتل ارغوان، یک دختر جوان که مالامال از حسادت است، نشسته؛ در ظاهر دوست است، در واقعیت دشمن؛ در ظاهر، عملی که مرتکب میشود، ساده است اما اثر وضعی کار او به قدری عمیق است که آتش یک خشم مردانه را شعلهور میکند و در نهایت به جنایتی هولناک ختم میشود. «دوست حسود» گاهی از دشمن هم خطرناکتر است.
بیبدن ضد قصاص است؟
یکی از سوالاتی که پس از اکران این فیلم مطرح شد، همین موضوع بود؛ آیا بیبدن از قصاص طرفداری میکند یا علیه آن است؟ تجربه تماشای فیلمهایی که برچسب «ضد قصاص» را یدک میکشند، نشان میدهد که مخاطب وقتی صندلی سینما را ترک میکند، برای فرد اعدام شده دلسوزی میکند؛ آیا این اتفاق در بیبدن برای سروش تکرار میشود؟
تصاویر دوربینهای مدار بسته که در بخشی از فیلم پخش میشود، بخش مهمی از حقیقت پرونده و مرتکبین جرم را فاش میکند؛ از سویی دیگر، تمام اتفاقات برای اینکه قاتل بخشیده شود، به خوبی کنار هم چیده شده اما پدر سروش همه راهها را برای بخشش میبندد. موضع بی بدن نسبت به قصاص متفاوت است؛ روی انجام قصاص پافشاری نمیکند و بارها اعلام میکند که راه بخشش باز است و از سویی دیگر، موضع آوانگارد نیز نسبت به این مسئله نمیگیرد. به نظر میرسد که کارگردان و نویسنده هوشمندانه از کنار این مسئله عبور کردند تا سراغ مسئلهای مهمتر بروند و آنهم «گسستهای درون یک خانواده» است.
چرا پیگیری مورد «بی بدن» مهم است/ نباید زیر بار حق کشی رفت
یک بازیِ درخشان، یک بازیِ درخشانتر
اگر الناز شاکردوست را کنار بگذاریم، دو بازی درخشان در بیبدن توجهات را به خود جلب کرد؛ نوید پورفرج و گلاره عباسی.
پورفرج که با بازی در فیلمهای سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» و «مغز استخوان» توانایی هنریاش را به رخ کشید، در بیبدن هم به عنوان بازپرس ایفای نقش کرد و درخشان بود. او هم کنش قهرمانی داشت، هم در جایی پایش لغزید و به ضدقهرمان تبدیل شد و به خوبی از پس هر دو نقش برآمد. تلاش او برای بخشش قاتلینی که در پروندههایش با آنها سروکار دارد، برای مخاطب قابل باور است.
در نقطه مقابل، گلاره عباسی را در نقش مادر سروش میبینیم که علیرغم بازی کوتاهش اما بسیار اثرگذار است و نقش مادر شکست خورده را به خوبی بازی میکند.
بیبدن شباهتهای زیادی به «علفزار»، فیلم قبلی کاظم دانشی دارد، اگرچه شاید به اندازه آن جسور نباشد و خیلی سراغ خط قرمزها نرود اما به هر حال امضای دانشی پای آن است. اوست که داستان را از لابهلای پروندههای قضایی که عمدتا دسترسی به آنها ساده نیست، بیرون میکشد و خط سیر یک درام جنایی را کنار قرار میدهد. تنها ابهام این است که چرا خود او در نقش کارگردان حاضر نشد؟
به نظر میرسد که بیبدن دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. «پدر بیمسئولیت»، «مادر پنهانکار» و «دوست حسود» اگرچه قاتل نیستند، اما در وقوع این جنایت بیگناه هم نیستند.
انتهای پیام/